گروه انسانهای سبز: غیر سیاسی، دولتی، مذهبی و قومی " صلح و عدالت برای زندگی "

مطالبه گر غرامت جنگ، اعتراض به فقر، بی عدالتی، تبعیض انسانی، جنگ، کشتار انسانهای بیگناه و گسترش فعالیتهای انساندوستانه، تاریخی و زیست محیطی

گروه انسانهای سبز: غیر سیاسی، دولتی، مذهبی و قومی " صلح و عدالت برای زندگی "

مطالبه گر غرامت جنگ، اعتراض به فقر، بی عدالتی، تبعیض انسانی، جنگ، کشتار انسانهای بیگناه و گسترش فعالیتهای انساندوستانه، تاریخی و زیست محیطی

روزی که زنان ایرانی ورزشگاه را پر کردند

تماشاچیانی که با چادر بازی فوتبال ایران و اسرائیل را تماشا کردند
بعدازظهر ۲۹ اردیبهشت ۱۳۴۷ یکی از پرهیجان‌ترین روزهای ورزش ایران بود؛ ورزشگاه امجدیه کمتر هیجان و ازدحامی چون آن روز را به خود دیده بود. مردم فوتبال‌دوست تهران حتی در روزهایی که بازی فوق‌العاده‌ای در امجدیه نبود، سکوی تماشاچیان را خالی نمی‌گذاشتند. اما سکوهای امجدیه تا آن روز کمتر این تعداد تماشاچی زن به خود دیده بود. خبرنگار روزنامه اطلاعات فردای آن روز نوشت: «خانم‌ها در کشور ما آنقدر که به ورزش‌های والیبال و پینگ‌پنگ و بسکتبال علاقه نشان می‌دهند کمتر به رشته‌های دیگر توجه دارند خصوصا که در فوتبال خانم‌ها فعالیتی ندارند ولی تعداد قلیلی از دختران ورزش‌دوست که خودشان هم اهل ورزش هستند اغلب برای تماشای بازی تمام ناراحتی‌ها را تحمل می‌کنند و به امجدیه می‌روند ولی دیروز زنان تماشاچی امجدیه جز آن گروه همیشگی بودند. زنان زیادی دیروز در تریبون‌های امجدیه به چشم می‌خوردند و این استقبال زنان از مشابقه دیروز واقعا بی‌سابقه بود. زنان حتی با چادر و بچه به بغل از تماشای مسابقه دیروز صرف‌نظر نکرده و غالبا نشستن سه ساعت زیر آفتاب را برای تماشای مسابقه فوتبال تحمل کرده بودند و مدت‌ها قبل از شروع مسابقه در امجدیه حاضر شدند.» 
امجدیه آن روز شاهد فینال مسابقات جام ملت‌های آسیا بین ایران و اسرائیل بود که با برتری ۲ بر ۱، ایران را قهرمان آسیا کرد؛ پایان ده روز انتظار و هیجان در تهران. اولین مسابقه جمعه ۲۰ اردیبهشت برگزار شد و با پیروزی ۲ بر صفر ایران بر هنگ‌کنگ شروع خوبی را رقم زد. دوشنبه ۲۳ اردیبهشت تیم ملی فوتبال ایران به مصاف چین رفت و با نتیجه ۴ بر صفر با گل‌های همایون بهزادی، غلامحسین فرزامی، حسین کلانی و اکبر افتخاری تبدیل به دومین برد ایران شد. حریف بعدی ایران تیم ملی برمه بود که روز ۲۶ اردیبهشت با حضور ۳۵ هزار تماشاچی در ورزشگاه امجدیه زورآزمایی کردند و با نتیجه ۳ بر ۱ به نفع ایران به رختکن برگشتند. جمعه ۲۷ اردیبهشت تیم فوتبال اسرائیل ۴ بر یک چین را شکست داد. با وجود اینکه ایران از لحاظ مجموع امتیازات در مقام اول قرار داشت و در هیچ یک از مسابقات مغلوب نشده بود اما پیروزی اسرائیل بر چین کار را سخت کرد و ایران در مصاف با اسرائیل فقط در صورتی که می‌توانست پیروز شود یا مساوی کند به جام آسیا دست می‌یافت، در غیر اینصورت برای بار دوم جام آسیا نصیب اسرائیل می‌شد. یکشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۴۷ روز سرنوشت بود؛ گل‌ها در نیمه دوم به ثمر رسید؛ گل اول به نفع اسرائیل و گل دوم و سوم به نفع ایران که یکی را همایون بهزادی به دروازه اسرائیل فرستاد و دومی را پرویز قلیچ‌خانی. 
هوشنگ شهابی، استاد روابط بین‌الملل و تاریخ دانشگاه بوستون آمریکا در مقاله‌ای درباره تاریخ سیاسی فوتبال در ایران به این مسابقه مهم اشاره کرده و نوشته است: «سال ۱۳۴۷ نقطه عطفی برجسته در تاریخ فوتبال ایران است. از یک ‌طرف مرگ تختی در همین سال تحسین‌شده‌ترین چهره‌اش را از کشتی گرفت. اما مهم‌تر، سال ۱۳۴۷ ایران و اسرائیل فینالیست‌های جام ملت‌های آسیا بودند، رخدادی چهار سال یک ‌بار و قدیمی‌تر از جام ملت‌های اروپا که در فاصلۀ مسابقات قهرمانی جهانی برگزار می‌شد و بازی هم در تهران بود. فقط یک سال پیش‌تر اسرائیل همسایه‌های عربش را در جنگ شش روزه شکست داده و اغلب ایرانی‌ها سفت و سخت با اعراب بود. حالا در زمانه‌ای که تیم‌های ورزشی عرب بازی با اسرائیل را تحریم کرده بودند، ایران که همیشه مشتاق در پیش گرفتن مشی مستقلی در منازعۀ میان اعراب و اسرائیل بود، میزبان بازی قهرمانی شد. ۲۹ اردیبهشت‌ماه، روز بازی، تهران مملو از اضطراب بود. شایعه شده بود حبیب القانیان، کارخانه‌دار یهودی ثروتمندی که بعد‌ها در سال ۱۳۵۸ اعدام شد، ۱۶ هزار بلیت خریده تا بین یهودی‌های ایران پخش کنند تا آن‌ها هم بتوانند بروند تیم میهمان را تشویق کنند. تصادفا قبل بازی درهای استادیوم امجدیه باز شد و مردم را بدون بلیت راه دادند تو، اتفاقی که خودش شایعه‌هایی تازه بوجود آورد حول این مضمون ‌که شاه می‌خواهد با اطمینان از اینکه ایرانی‌های مسلمان تیم ایران را تشویق خواهند کرد، تمایلات اسلامی و ایرانی‌اش را نشان بدهد. در طول بازی تماشاگر‌ها زیاده از حد هیجان‌زده بودند و شعارهای ضد یهود شنیده می‌شد، اتفاقی مؤید ارتباط میان یهودستیزی مدرن در خاورمیانه با ایجاد کشور اسرائیل. سر آخر میزبان ۲ بر ۱، میهمان را شکست داد و ایران قهرمان فوتبال آسیا شد؛ در استادیوم هوادار‌ها غرق شادی بودند. نقل می‌پاشیدند وسط زمین بازی و تا دو ساعت در محوطۀ امجدیه ماندند و شعارهای میهن‌پرستانه می‌دادند. کمی آن‌سو‌تر یگان موتوری پلیس مضطرب مراقب سفارت ایالات متحده بود. پیروزی ایران به شایعاتی دامن زد مبنی بر اینکه دولت به داور هندی رشوه داده ایران را برنده کند، یا شق دیگرش اینکه اسرائیلی‌ها از قصد باخته‌اند تا هم‌پیمانشان، شاه، بتواند افتخار به دست آوردن چیزی را بیابد که عرب‌ها از پسش برنیامده بودند ــ شکست دادن اسرائیل. اما به دید بسیاری از تماشاگران ایرانی‌ هم این مسابقه رقابتی نه میان کشور‌ها بلکه میان گروه‌های مذهبی بود. 
برد سال ۱۳۴۷ که میلیون‌ها نفر از تلویزیون تماشایش کردند، فوتبال را حقیقتا بدل به پدیدۀ توده‌ها در ایران کرد. دو خوانندۀ محبوب، ویگن و دلکش، ترانه‌هایی به افتخار تیم ایران ضبط کردند. بازیکن‌ها میهمانان مکرر برنامه‌های رادیویی بودند و عکس‌هایشان را سر چهارراه‌ها می‌فروختند. نوجوان‌های بیشتر و بیشتری شروع کردند به بازی با توپ‌های پلاستیکی ارزان قیمت، در زمین‌هایی که هر بار به فراخور یک جا بود و با دروازه‌هایی سیار، بازی‌ای که مشهور شد به گل کوچک.» 
روزنامه‌ها تعداد تماشاچیان بازی ایران و اسرائیل را ۴۰ هزار نفر برآورد کردند؛ مردمی که با فریادهای شادی امجدیه را به لرزه درآوردند و جشن آن‌ها از ورزشگاه به شهر تهران و از آنجا به شهرستان‌ها کشید و مردم به خاطر پیروزی قهرمانان فوتبال در تهران و شهرهای دیگر چراغانی کردند و حتی رانندگان تاکسی‌ها و اتومبیل‌های شخصی تماشاچیان مسابقه را مجانی سوار می‌کردند. 
اما اتفاقی که این بازی پیروزمندانه را دیدنی‌تر کرد، حضور پرشمار زنان در سکوهای تماشاچیان ورزشگاه بود؛ آنچه امروز پس از ۵۰ سال تبدیل به یک خواست عمومی و مطالبه جدی شده است. زنان ایرانی درحالی امروز از درهای استادیوم‌ها حق عبور ندارند که نیم قرن پیش این راه را رفته و روی سکو‌ها نشسته و تیم ملی کشورشان را از نزدیک تشویق کرده‌اند گرچه نه مانند مردان، چنانکه روزنامه اطلاعات نوشت: «خانم‌ها با وجود آنکه لحظات پرهیجانی را در مسابقه دیروز می‌گذراندند ولی کمتر دیده می‌شد که خاتمی شیپور بزند و یا فریاد بکشد و در بین خانم‌ها انگشت‌شمار و معدود بودند کسانی که با هیجان و شادی فریاد می‌زدند. به طور کلی هیجان دیروز خانم‌ها را می‌توان هیجانی آرام و درونی نامید. خانم‌ها اصولا از رفتن به تماشای فوتبال استقبال نمی‌کنند و اغلب سعی می‌کنند در منزل و پای تلویزیون مسابقه را ببینند و ترجیح می‌دهند که با شلوغی استادیوم امجدیه روبرو نشوند. یکی از دختران ورزشکار که تماشاچی اغلب مسابقات فوتبال بوده می‌گفت: یکی از نکاتی که به تدریج مرا هم از تماشای مسابقات فوتبال منصرف می‌کند عدم رعایت اصول اخلاقی غالب جوانان است. آقایان اکثرا هر وقت به تماشای مسابقه می‌آیند یک پاکت تخمه هم با خود همراه می‌آورند و یکی یکی تخمه‌ها را می‌شکنند و روی سر مردم می‌ریزند و اگر ببینند که پهلویشان خانمی نشسته سعی می‌کنند که تخمه را به طرف خانم تماشاچی پرتاب کنند.» 
یکی دیگر از خانم‌های تماشاچی از نزاع و درگیری‌های لفظی مردان در ورزشگاه ناراضی بود: ‌«من هر سال یکی دو بار، آن هم هنگام برگزاری آخرین مسابقات فوتبال باشگاهی به امجدیه می‌آیم. مردم ما هنگام تماشای مسابقه احساسات فوق‌العاده‌ای به خرج می‌دهند. همین که لحظات حساسی برای تیم مورد علاقه‌شان پیش می‌آید می‌ایستند و هورا می‌کشند و اگر اختلاف سلیقه‌ای با پهلودستی داشته باشند کار به نزاع و گفت‌وگوی نازیبایی می‌انجامد و متاسفانه رعایت نمی‌کنند که در کنارشان خانمی نشسته است و تحمل این وضع برای یک خانم با ناراحتی اعصاب تمام می‌شود ولی با تمام این مشکلات باز هم دیروز خانم‌ها از مسابقه فوتبال استقبال کرده بودند.» 
روزنامه اطلاعات ۳۰ اردیبهشت ۱۳۴۷ از زنان مانده در پشت در ورزشگاه‌ها هم نوشت؛ البته نه به دلیل عدم اجازه ورود به داخل: ‌«در طول مسابقات فوتبال جام آسیایی بسیار اتفاق افتاده بود که خانم‌های تماشاچی به علت آنکه دیر رسیده بودند پشت در استادیوم امجدیه بمانند و چون جای خالی هم وجود نداشت اغلب مجبور به بازگشت شدند. یکی از مامورین انتظامات می‌گفت: در یکی دو روز گذشته اگر جا هم بر روی تریبون خالی نبود معهذا سعی می‌کردیم خانم‌ها را داخل امجدیه بیاوریم چون تعدادشان کم بود و بعلاوه نمی‌توانستند در میان مردمی که پشت در انتظار می‌کشیدند باقی بمانند خصوصا که در بین این خانم‌ها یکی، دو روز همسر قهرمانان ایران هم پشت در مانده بودند و مسلما دلمان نمی‌آمد خانمی را که برای دیدن بازی شوهرش به تماشا آمده راهش ندهیم، هرطور شده اگر یک صندلی گوشه زمین هم می‌گذاشتیم برای او جایی پیدا می‌کردیم البته اگر یک نفر بود! همسران فوتبالیست‌ها که اغلب با فرزندانشان به تماشای مسابقات می‌آیند از جمله مشتری‌های پروپا قرص مسابقات‌اند و اغلب چون با یکدیگر آشنایی دارند در گوشه‌ای کنار هم می‌نشینند و هیجانی که آن‌ها دارند مسلما در هیچ یک از تماشاچی‌های دیگر وجود ندارد مخصوصا لحظه‌ای که شوهرشان را به علت ضرب‌دیدگی از چمن بیرون می‌برند.» 
۵۰ سال پس از آن روز‌ها سیدرضا صالحی امیری، رئیس کمیته ملی المپیک می‌گوید «حضور بانوان در ورزشگاه‌ها را نیاز اجتماعی می‌دانیم اما برای اجرای آن تابع مبانی فقهی و قانونی هستیم.» و داستان حضور زنان در ورزشگاه همچنان ادامه دارد. 

چرا کار ساخت پلاسکوی جدید آغاز نمی‌شود؟

 اصغر سلیمی سخنگوی کمیسیون شوراها و امور داخلی مجلس شورای اسلامی در تشریح آخرین وضعیت پروژه عمرانی ساختمان پلاسکوی جدید، اظهار داشت:در آخرین جلسه‌ای که اعضای کمیسیون شوراها با مسئولان بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی داشتند آنها اعلام کردند که برای آغاز پروژه عمرانی ساختمان پلاسکوی جدید آمادگی کامل را دارند.

وی درباره تأخیر در آغاز ساخت، ساختمان پلاسکوی جدید، افزود: علت اصلی تأخیر در آغاز پروژه عمرانی، عدم صدور پروانه ساخت از سوی شهرداری است. پروانه ساخت تا زمانی که صادر نشود مسئولان بنیاد نمی‌توانند شروع به ساخت ساختمان کنند.

سخنگوی کمیسیون شوراهای مجلس با بیان اینکه علت اصلی تأخیر در صدور پروانه ساخت از سوی شهرداری اختلاف بین سازمان میراث فرهنگی و شهرداری است، اظهار داشت: پیشنهاد مطروحه این بود که معاون رئیس‌جمهور و یا رئیس‌مجلس دستگاه‌هایی که درگیر این پروژه هستند را در جلسه‌ای دور هم جمع کرده و  وظایف هر یک را مشخص و به آنها محول کنند تا این پروژه سریع‌تر انجام شود.

سلیمی ادامه داد: مسئولان بنیاد مستضعفان عنوان کردند به محض صدور پروانه ساخت از سوی شهرداری کار عملیات عمرانی را آغاز کرده و ظرف یک سال آن را به پایان می‌رسانند. وی درباره نمای این ساختمان نیز گفت: نمای پلاسکوی جدید مشابه و شمه‌ای از ساختمان سابق است.

۱۴ نهاد و شخص در حادثه پلاسکو مقصر شناخته شدند

حمد شهریاری درباره آخرین جزئیات روند رسیدگی به پرونده حادثه پلاسکو، اظهار کرد: همزمان با حادثه پلاسکو، اینجانب طبق دستور دادستان تهران در محل حادثه حاضر شده و ضمن رصد اقدامات، نسبت به تعیین علت حریق و ریزش ساختمان اقدام شد.

سرپرست دادسرای امور جنایی تهران ادامه داد: پس از این حادثه، ۹ کارگروه شامل کارگروه‌های امور آتش‌سوزی و آتش‌نشانی، راه و ساختمان، بیمه، برق، الکترونیک و مخابرات، گاز و گازرسانی، موادمحترقه و منفجره (با توجه به شایعاتی که درباره انفجار عمدی ساختمان مطرح شده بود)، الکتروشیمی، پتروشیمی و فرآورده‌های شیمیایی، حوادث ناشی از کار و تأسیسات ساختمانی در قالب ۲۹ نفر تشکیل شد.

وی خاطرنشان کرد: این کارشناسان از همان ابتدای حادثه در محل حاضر شده و اقدامات فنی و نمونه‌برداری را آغاز کردند، بررسی‌ها حاکی از آن بود آتش‌سوزی در طبقه دهم از یکی از مغازه‌ها آغاز شده که به دلیل استفاده نادرست از هیتر، آتش‌سوزی آغاز و سپس به علت عدم کارآیی سیستمهای موجود از جمله کپسول آتش‌نشانی و خاموش‌کننده‌ها، آتش به سایر قسمتها نیز سرایت کرده و در نهایت منجر به تخریب ساختمان شده بود.

شهریاری با اشاره به بازداشت صاحب مغازه و سه کارگر وی (مغازه‌ای که آتش‌سوزی از آن اغاز شد) در زمان تحقیقات، تصریح کرد: این افراد در نهایت با قرار وثیقه و پس از تکمیل تحقیقات آزاد شدند.

وی افزود: کارگروه بررسی حادثه پلاسکو در نهایت پس از تحقیقات گسترده، نظرات خود را در قالب سه هزار صفحه اعلام و با توجه به دلایل متعدد مقصران این حادثه شناسایی شدند همچنین مشخص شد این حادثه به هیچ عنوان عمدی نبوده و حریق به واسطه سهل‌انگاری به وقوع پیوسته که نتایج آزمایشات، این موضوع را تأیید می‌کند.

معاون دادستان تهران متذکر شد: در تحقیقات صورت گرفته توسط کارشناسان، ۱۴ نهاد و شخص در این رابطه مقصر شناخته شدند که این نهادها و اشخاص عبارت‌اند از: بهره‌برداران پلاسکو (مغازه‌داران پلاسکو)، مالک ساختمان (بنیاد مستضعفان)، بیمه مرکزی، هیئت مدیره و مدیرعامل ساختمان، وزارت کار و رفاه اجتماعی، اتاق اصناف و اتحادیه‌ها و مجامع امور صنفی، وزارت راه و شهرسازی، وزارت کشور، سازمان پیشگیری و مدیرت بحران کشور، سازمان پیشگیری و مدیریت بحران تهران، شورای شهر تهران، شهرداری تهران، آتش‌نشانی تهران و متصرفین مغازه‌ای که آتش‌سوزی در آن آغاز شد.

شهریاری با بیان اینکه این گزارشِ کارشناسی کاملاً مبسوط، جامع و با رویکرد کاملاً پیشگیرانه درباره حوادث مشابه احتمالی تدوین شده، یادآور شد: انتظار می‌رود با مکاتبات صورت گرفته با نهادها، اشخاص و مستندات ارائه شده، آمادگی بیشتری در جهت جلوگیری از بروز خسارات جانی، مالی و ... صورت گیرد.

سرپرست دادسرای امور جنایی تهران تصریح کرد: پرونده در حال حاضر در مرحله ابلاغ نظریه کارشناسی به مقصران، خانواده ۶ متوفی و شهدای آتش‌نشان قرار دارد همچنین یکی از سازمانهایی که در این حادثه مقصر شناخته شد، دیه ۶ شهروندی که در این حادثه فوت کردند را قبل از مشخص شدن میزان تقصیر هر کدام از نهادها، پرداخت کرد، خانواده ۱۶ شهید آتش‌نشان نیز اعلام کردند تا به حال هیچ مبلغی به عنوان دیه دریافت نکرده، از عاملان این حادثه شکایت داشته و از شکایتشان صرف‌نظر نکردند.

رکابزنی انسان های سبز به یاد شهیدان وطن

ایران آنلاین /  نشان دادن همین حقیقت به مردم جهان، وظیفه‌ای است که قهرمانان این کشور برعهده دارند و در این میان کم نیستند کسانی که با همه وجود و تنها به افتخار این سه رنگ کارهایی کرده‌اند کارستان.سید مسعود طباطبایی در 51 سالگی هنوز هم شوق سفر به همه شهرها و روستاهای ایران دارد. جانباز 65 درصدی که زمانی سلاح برکف داشته و می جنگیده، امروز می خواهد  سوار بر دوچرخه پیام صلح دوستی مردم ایران را شهر به شهر به گوش مردم برساند. او به پاس سه رنگ پرچم ایران سه بار سرتاسر ایران را رکاب زده و این روزها ....... 


 

 برای چهارمین سفر خود که فروردین ماه سال آینده آغاز خواهد شد، برنامه‌ریزی می‌کند. نیت زنده نگاه داشتن نام خلیج همیشه فارس و در کنار آن زنده نگاه  داشتن نام شهدای وطن، باعث شده است که از سال 82 بیشتر زندگی‌اش را در جاده‌ها سپری کند. این دوچرخه سوار ایرانگرد در گفت‌و‌گو با گروه زندگی از روزهایی گفت که سفرهای خود را به نیت پاسداشت پرچم ایران آغاز کرد.

اراده‌ای سبز

 دوران جنگ تحمیلی عضو نیروهای ارتش و جمعی لشگر 58 تکاور ذوالفقار بودم و در منطقه «سومار - نفت شهر»جانباز شدم. سال‌ها از آن روزها گذشت و من که جانباز 65 درصد بودم همیشه به این موضوع فکر می‌کردم که چطور می‌توانم دین خودم را به کشورم ادا کنم و به همه دنیا نشان بدهم که مردم ایران که از تاریخ کهنی برخوردارند، هرگز به دنبال جنگ افروزی نبوده و همواره صلح طلب و نوع دوست بوده‌اند. سال 1382 با این دغدغه تصمیم گرفتم گروه « انسان‌های سبز» را تشکیل دهم. می‌خواستم همصدای عزیزانی شوم که برای حفظ کیان کشور، به عشق ایران و اهتزاز پرچم سه رنگ مان، جان خود را از دست دادند. هدفی که از تشکیل این گروه در نظر گرفته بودم، گسترش فعالیت‌های انساندوستانه در جامعه و حمایت از محیط زیست و خلیج همیشگی فارس و در کنار آن، زنده نگه داشتن نام کسانی است که برای سربلندی این کشور فداکاری‌ها کرده‌اند. سال‌های اول تصمیم گرفتیم به صورت گروهی دور دنیا را پیاده طی کنیم و پیام صلح و دوستی ایرانیان را به سایر ملت‌ها برسانیم، اما به دلیل مشکلاتی که به وجود آمد، نتوانستیم این تصمیم را اجرایی کنیم.او ادامه داد: برای اینکه گروه از فعالیت باز نایستد، در طول سال‌های بعد مسیر «تهران – قم»، «قم – کربلا»، «تهران – مشهد» و «ایران – ترکیه» را به صورت پیاده و انفرادی یا گروهی طی کردم. اما برنامه اصلی ما سفر به همه شهرهای ایران با دوچرخه بود و ایده‌ای که برای این کار انتخاب کردیم برگرفته از پرچم سه رنگ ایران بود. نخستین سفرمان فروردین‌ماه سال 1390 بود که تحت عنوان «تور ملی دوچرخه سواری اقوام ایرانی» به ‌مناسبت بزرگداشت روز ارتش و روز ملی خلیج فارس آغاز شد. در این طرح که حامیان سرزمین سبز نام داشت و به افتخار سبزی رنگ پرچم ایران بود، با پیام «حفظ و احیای منابع تاریخی و طبیعی کشور یک وظیفه ملی است» در مدت سه سال 151 شهر را رکاب زدیم. سال 94 و در مرحله دوم سفر، ایرانگردی را به افتخار سرخی پرچم ایران و با هدف ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و به مناسبت روز ملی خلیج فارس و هفته دفاع مقدس از پنجم اردیبهشت‌ماه سال 1394 با رکاب زنی در مسیر اندیمشک - شلمچه آغاز کردم و در بین مسیر دوستان همگروهی‌ام به من ملحق می‌شدند. در این سفر که یک سال طول کشید همراه با 7 سایکل توریست مسافتی حدود 350 کیلومتری را تا شلمچه رکاب زدیم و این سفر با رها‌سازی 4 کبوتر سپید، ادامه پیدا کرد. شعارهایی که برای این سفر انتخاب کرده بودیم «بحران‌های زیست محیطی را جدی بگیرید» و «اهدای خون و اهدای عضو تبلور انسانیت است» بود. در ادامه مسیر به مناسبت سالگرد شهادت محمد حسین فهمیده و روز نوجوان از پاسارگاد تا بهشت زهرا(س) را رکاب زدیم و در طول مسیر بذر هشت درخت بلوط را به یاد هشت شهید گمنام در تپه نورالشهدای یاسوج کاشتیم. احساس می‌کردیم تنها نام یک خیابان را به اسم شهید گذاشتن کفایت نمی‌کند و باید با اندیشه‌های آنها اسطوره‌سازی کنیم. ما شهدایی داریم که واقعاً اسطوره‌اند ما باید به این اسطوره‌ها بپردازیم.

سفید به رنگ صلح

رنگ سفید در پرچم ایران نشان از صلح دوستی و صلح طلبی مردم ایران دارد و تاریخ ما نیز گواه این واقعیت است که ایران هیچ گاه به کشوری حمله نکرده و همیشه طالب صلح است، اما در برابر تجاوز به خاک کشور ایستادگی کرده است. این بار اهداف مهم‌تری از ایرانگردی پیش روی سید مسعود طباطبایی و همراهانش بود، اهدافی که در آن در کنار پیام صلح کاشت درخت در مزار شهدای گمنام و شهدای آتش‌نشان و همچنین محیطبان‌هایی که جانشان ر ا در راه حفظ محیط زیست فدا کردند، در نظر گرفته شده بود. این جانباز ایرانگرد از این سفر پرماجرا و اهدافی که برای رسیدن به آن همه شهرها را رکاب زده است، این گونه می‌گوید: رنگ سفید نماد صلح و دوستی ایرانیان است و ما روز 29 فروردین را که روز ارتش نامگذاری شده است، سومین سفر ایرانگردی‌مان را از لشگر 58 تکاور ذوالفقار شاهرود آغاز کردیم و پس از رسیدن به تهران سومین تور ملی دوچرخه سواری اقوام ایرانی را همراه با گروه سبز آغاز کردیم. سفرمان را با شعار پاسداشت خلیج همیشگی فارس، از یزد به بندرعباس آغاز کردیم و در جشنواره خلیج فارس حاضر شدیم. وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد تندیس این جشنواره را به ما اهدا کرد. پس از این سفر به مشهد رفتم تا این بار به مناسبت هفته دفاع مقدس سفر انفرادی‌ام را آغاز کنم. سوار بر دوچرخه دل به جاده زدم و از مسیر شمال کشور به شمالغرب و از طریق لرستان به دهلاویه رفتم. پس از ادای احترام به شهدای این شهر از کرمانشاه سفرم را ادامه دادم و روز 7 آبان ماه و همزمان با روز جهانی کوروش به پاسارگاد رسیدم. در طول مسیر بر مزار بهمن گلباری‌نژاد، دوچرخه سوار جانباز کشورمان که در رقابت‌های پارالمپیک ریو دچار سانحه شد و جان خود را از دست داد، حاضر شدیم و به او ادای احترام کردیم؛ بعد از مسیر هرمزگان سفرمان را تا سیستان و بلوچستان ادامه دادیم و در طول مسیر بر مزار شهدای گمنام درخت کاشتیم. تعداد 600 اصله درخت در این سفر کاشتیم تا نمادی از صلح طلبی و سرسبزی ایران باشد. همچنین بر سر مزار حبیب محبیان یک اصله درخت 65 ساله به ارتفاع 6 متر کاشتیم. ما در دورسوم ایرانگردی 34 استان را زیر پا گذاشتیم و اما مهم‌ترین قسمت این سفر از دریاچه ارومیه تا قله دماوند بود. این سفر به یاد 141 محیطبان و جنگلبان شهید برای نخستین بار انجام شد و از کنار دریاچه ارومیه تا دماوند رکاب زدیم. بر اساس برنامه قرار بود با دوچرخه تا قله دماوند نیز صعود کنیم. برنامه بخوبی پیش رفت و تا پایگاه سوم قله دماوند که در ارتفاع 5600 متری قرار دارد، رفتیم اما به دلیل شرایط جسمی دو نفر از اعضای گروه –که نتوانستند مسیر را ادامه دهند- تصمیم گرفتم به تنهایی به قله صعود کنم و به این ترتیب سه بار به قله دماوند صعود کردم و پرچم ایران را بر فراز این قله به اهتزار درآوردم. ایستادن بر فراز قله دماوند، در کنار پرچم سه رنگ ایران موجد حس غرور غریبی است که واقعاً قابل توصیف نیست.او از چهارمین دور ایرانگردی خود در اوایل سال آینده خبر داد و گفت: دور چهارم را که دور افتخار نامگذاری کرده‌ایم، از 29 فروردین و همزمان با روز ارتش از شهر زاهدان آغاز خواهد شد و همراه با 30 دوچرخه سوار به بندرعباس سفر خواهیم کرد.ظاهراً سید مسعود طباطبایی در این سن و سال خیال پا پس کشیدن ندارد. او با وجود معلولیت 65 درصدی همچون یک جوان شاداب برنامه‌های فراوانی برای زندگی پیش رو دارد و با انگیزه‌ای قوی همچنان به دل جاده‌ها می‌زند./ روزنامه ایران

لینک منبع

با شما سبز میمانیم و سبز می اندیشیم

طرح حماسه سازان تاریخ ساز

نیاز امروز ایران هم اندیشی ملی است