گروه انسانهای سبز: غیر سیاسی، دولتی، مذهبی و قومی " غرامت جنگ حق ماست "

هدف: اعتراض به فقر، بی عدالتی، تبعیض انسانی، جنگ، کشتار انسانهای بیگناه و گسترش فعالیتهای انساندوستانه، تاریخی و زیست محیطی

گروه انسانهای سبز: غیر سیاسی، دولتی، مذهبی و قومی " غرامت جنگ حق ماست "

هدف: اعتراض به فقر، بی عدالتی، تبعیض انسانی، جنگ، کشتار انسانهای بیگناه و گسترش فعالیتهای انساندوستانه، تاریخی و زیست محیطی

تیغ مسعود فراستی بر تن جام جهانی

منتقد سرشناس سینمای ایران در یادداشتی به جام جهانی فوتبال در روسیه، برد ایران مقابل مراکش و حواشی این تورنمنت پرداخت. به گزارش ایسنا، مسعود فراستی که حضورش در برنامه «هفت» همواره سروصداهای زیادی به همراه داشت، این بار به بهانه آغاز جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه و برد ایران مقابل مراکش در اولین بازی مرحله گروهی در یادداشتی اختصاصی برای «ورزش سه» پیرامون فوتبال هم نوشت. فراستی آن طور که خود می‌گوید چندان اهل تماشای فوتبال نیست اما وقتی پای تورنمنتی مثل جام جهانی به میان می آید، باید او را نیز در صف بینندگان درج کرد. این یادداشت را بخوانید؛ در حالی که او طبق معمول از زاویه یک منتقد به قضایا نگاه می کند. در این یادداشت که با عنوان «فوتبال و من» نوشته شد، آمده است: «من هم فوتبال‌ام اما راستش نه فوتبال ایران. بیشتر والیبالی‌ام و از برد درخشان ایران مقابل لهستان که بالاترین امتیاز را در جدول دارد، حسابی کیف کردم. از فوتبال خوب دنیا هم لذت می‌برم که سخت دراماتیک است و پر هیجان؛ مثلا بازی اسپانیا مقابل پرتغال. اسپانیایی ها عجیب خوب بودند. و اما بازی اول ما با مراکش: اصلا فکر نمی‌کردم ببریم. هر کسی هم می‌گفت می‌بریم، می‌گفتم از عرق ملی می‌گوید نه با منطق. چگونه می‌شود ایران قهرمان جام ملت‌های آفریقا را ببرد؟ اوایل بازی هم به کل ناامید شدم و به سختی دوام آوردم که ادامه دهم. اگر فیلم بود و سینما قطعا کات می‌دادم و بیرون می‌رفتم. تیم ما سرانجام بعد از بیست دقیقه راه افتاد و جنگنده ظاهر شد نه غیرتی و فوتبال بازی کرد. یکی - دو موقعیت خوب از دست رفت، سردار خوب نبود و کاپیتان شجاعی هم اما بقیه خوب بودند. دروازه‌بان مان بیرانوند خیلی خوب بود و یک گل مسلم را گرفت. به نظرم در مجموع اگر نگوییم مراکش بهتر بود، حداکثر بازی می‌بایست مساوی می‌شد اما توپ می‌چرخد مثل زندگی و این بار به سود ما. از برد شانسی‌مان مثل همه سخت خوشحال شدم؛ از روحیه ملی و شادی جمعی مردم قطعا. آفرین به بچه‌های تیم ملی و آفرین به مربی‌مان. به نظرم که کارشناسی نیست با پرتغال می‌شود مساوی کرد؛ اگر رونالدو را خوب بگیریم. بردن از اسپانیا اما غیرممکن می‌نماید. خدا کند از این گروه «مرگ» برهیم و به زندگی برسیم.» فراستی در بخش پایانی یادداشت خود بار دیگر به انتقاد از نحوه برگزاری جام جهانی در روسیه پرداخت تا چهره انتقادی خود را در فوتبال هم نشان بدهد. او یادداشت خود را این گونه به پایان برد: «روسیه شور و حال جام جهانی ندارد، شور و حال جام جهانی در برزیل بود نه در روسیه. پخش بازی‌ها خوب نیست. دوربین‌ها و سوئیچ آماتوری است. تمام نماهای‌ انگل، غیر دراماتیک‌اند تا حس و هیجان فوتبال گرفته شود. نماهای زیاد و مکث‌ها از پشت دروازه عصبانی‌کننده هستند. خلاصه تلویزیونی‌های روسیه این کاره نیستند. سینمای امروزشان بماند... .»

اقدام فوتبالیست مطرح

محمد انصاری در اقدامی خداپسندانه قصد دارد مدال قهرمانی خود در لیگ برتر هفدهم را برای کمک به زلزله زدگان سرپل ذهاب به فروش برساند. در پی این اقدام خداپسندانه ، شنبه و با حضور اعضای تیم پرسپولیس، ورزشکاران و هنرمندان، مدال قهرمانی این بازیکن به صورت همت عالی و به بالاترین قیمت فروخته خواهد شد تا درآمد حال از آن خرج ۱۴ کودکی شود که در این زلزله پدر و مادر خود را از دست داده اند.

روزی که زنان ایرانی ورزشگاه را پر کردند

تماشاچیانی که با چادر بازی فوتبال ایران و اسرائیل را تماشا کردند
بعدازظهر ۲۹ اردیبهشت ۱۳۴۷ یکی از پرهیجان‌ترین روزهای ورزش ایران بود؛ ورزشگاه امجدیه کمتر هیجان و ازدحامی چون آن روز را به خود دیده بود. مردم فوتبال‌دوست تهران حتی در روزهایی که بازی فوق‌العاده‌ای در امجدیه نبود، سکوی تماشاچیان را خالی نمی‌گذاشتند. اما سکوهای امجدیه تا آن روز کمتر این تعداد تماشاچی زن به خود دیده بود. خبرنگار روزنامه اطلاعات فردای آن روز نوشت: «خانم‌ها در کشور ما آنقدر که به ورزش‌های والیبال و پینگ‌پنگ و بسکتبال علاقه نشان می‌دهند کمتر به رشته‌های دیگر توجه دارند خصوصا که در فوتبال خانم‌ها فعالیتی ندارند ولی تعداد قلیلی از دختران ورزش‌دوست که خودشان هم اهل ورزش هستند اغلب برای تماشای بازی تمام ناراحتی‌ها را تحمل می‌کنند و به امجدیه می‌روند ولی دیروز زنان تماشاچی امجدیه جز آن گروه همیشگی بودند. زنان زیادی دیروز در تریبون‌های امجدیه به چشم می‌خوردند و این استقبال زنان از مشابقه دیروز واقعا بی‌سابقه بود. زنان حتی با چادر و بچه به بغل از تماشای مسابقه دیروز صرف‌نظر نکرده و غالبا نشستن سه ساعت زیر آفتاب را برای تماشای مسابقه فوتبال تحمل کرده بودند و مدت‌ها قبل از شروع مسابقه در امجدیه حاضر شدند.» 
امجدیه آن روز شاهد فینال مسابقات جام ملت‌های آسیا بین ایران و اسرائیل بود که با برتری ۲ بر ۱، ایران را قهرمان آسیا کرد؛ پایان ده روز انتظار و هیجان در تهران. اولین مسابقه جمعه ۲۰ اردیبهشت برگزار شد و با پیروزی ۲ بر صفر ایران بر هنگ‌کنگ شروع خوبی را رقم زد. دوشنبه ۲۳ اردیبهشت تیم ملی فوتبال ایران به مصاف چین رفت و با نتیجه ۴ بر صفر با گل‌های همایون بهزادی، غلامحسین فرزامی، حسین کلانی و اکبر افتخاری تبدیل به دومین برد ایران شد. حریف بعدی ایران تیم ملی برمه بود که روز ۲۶ اردیبهشت با حضور ۳۵ هزار تماشاچی در ورزشگاه امجدیه زورآزمایی کردند و با نتیجه ۳ بر ۱ به نفع ایران به رختکن برگشتند. جمعه ۲۷ اردیبهشت تیم فوتبال اسرائیل ۴ بر یک چین را شکست داد. با وجود اینکه ایران از لحاظ مجموع امتیازات در مقام اول قرار داشت و در هیچ یک از مسابقات مغلوب نشده بود اما پیروزی اسرائیل بر چین کار را سخت کرد و ایران در مصاف با اسرائیل فقط در صورتی که می‌توانست پیروز شود یا مساوی کند به جام آسیا دست می‌یافت، در غیر اینصورت برای بار دوم جام آسیا نصیب اسرائیل می‌شد. یکشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۴۷ روز سرنوشت بود؛ گل‌ها در نیمه دوم به ثمر رسید؛ گل اول به نفع اسرائیل و گل دوم و سوم به نفع ایران که یکی را همایون بهزادی به دروازه اسرائیل فرستاد و دومی را پرویز قلیچ‌خانی. 
هوشنگ شهابی، استاد روابط بین‌الملل و تاریخ دانشگاه بوستون آمریکا در مقاله‌ای درباره تاریخ سیاسی فوتبال در ایران به این مسابقه مهم اشاره کرده و نوشته است: «سال ۱۳۴۷ نقطه عطفی برجسته در تاریخ فوتبال ایران است. از یک ‌طرف مرگ تختی در همین سال تحسین‌شده‌ترین چهره‌اش را از کشتی گرفت. اما مهم‌تر، سال ۱۳۴۷ ایران و اسرائیل فینالیست‌های جام ملت‌های آسیا بودند، رخدادی چهار سال یک ‌بار و قدیمی‌تر از جام ملت‌های اروپا که در فاصلۀ مسابقات قهرمانی جهانی برگزار می‌شد و بازی هم در تهران بود. فقط یک سال پیش‌تر اسرائیل همسایه‌های عربش را در جنگ شش روزه شکست داده و اغلب ایرانی‌ها سفت و سخت با اعراب بود. حالا در زمانه‌ای که تیم‌های ورزشی عرب بازی با اسرائیل را تحریم کرده بودند، ایران که همیشه مشتاق در پیش گرفتن مشی مستقلی در منازعۀ میان اعراب و اسرائیل بود، میزبان بازی قهرمانی شد. ۲۹ اردیبهشت‌ماه، روز بازی، تهران مملو از اضطراب بود. شایعه شده بود حبیب القانیان، کارخانه‌دار یهودی ثروتمندی که بعد‌ها در سال ۱۳۵۸ اعدام شد، ۱۶ هزار بلیت خریده تا بین یهودی‌های ایران پخش کنند تا آن‌ها هم بتوانند بروند تیم میهمان را تشویق کنند. تصادفا قبل بازی درهای استادیوم امجدیه باز شد و مردم را بدون بلیت راه دادند تو، اتفاقی که خودش شایعه‌هایی تازه بوجود آورد حول این مضمون ‌که شاه می‌خواهد با اطمینان از اینکه ایرانی‌های مسلمان تیم ایران را تشویق خواهند کرد، تمایلات اسلامی و ایرانی‌اش را نشان بدهد. در طول بازی تماشاگر‌ها زیاده از حد هیجان‌زده بودند و شعارهای ضد یهود شنیده می‌شد، اتفاقی مؤید ارتباط میان یهودستیزی مدرن در خاورمیانه با ایجاد کشور اسرائیل. سر آخر میزبان ۲ بر ۱، میهمان را شکست داد و ایران قهرمان فوتبال آسیا شد؛ در استادیوم هوادار‌ها غرق شادی بودند. نقل می‌پاشیدند وسط زمین بازی و تا دو ساعت در محوطۀ امجدیه ماندند و شعارهای میهن‌پرستانه می‌دادند. کمی آن‌سو‌تر یگان موتوری پلیس مضطرب مراقب سفارت ایالات متحده بود. پیروزی ایران به شایعاتی دامن زد مبنی بر اینکه دولت به داور هندی رشوه داده ایران را برنده کند، یا شق دیگرش اینکه اسرائیلی‌ها از قصد باخته‌اند تا هم‌پیمانشان، شاه، بتواند افتخار به دست آوردن چیزی را بیابد که عرب‌ها از پسش برنیامده بودند ــ شکست دادن اسرائیل. اما به دید بسیاری از تماشاگران ایرانی‌ هم این مسابقه رقابتی نه میان کشور‌ها بلکه میان گروه‌های مذهبی بود. 
برد سال ۱۳۴۷ که میلیون‌ها نفر از تلویزیون تماشایش کردند، فوتبال را حقیقتا بدل به پدیدۀ توده‌ها در ایران کرد. دو خوانندۀ محبوب، ویگن و دلکش، ترانه‌هایی به افتخار تیم ایران ضبط کردند. بازیکن‌ها میهمانان مکرر برنامه‌های رادیویی بودند و عکس‌هایشان را سر چهارراه‌ها می‌فروختند. نوجوان‌های بیشتر و بیشتری شروع کردند به بازی با توپ‌های پلاستیکی ارزان قیمت، در زمین‌هایی که هر بار به فراخور یک جا بود و با دروازه‌هایی سیار، بازی‌ای که مشهور شد به گل کوچک.» 
روزنامه‌ها تعداد تماشاچیان بازی ایران و اسرائیل را ۴۰ هزار نفر برآورد کردند؛ مردمی که با فریادهای شادی امجدیه را به لرزه درآوردند و جشن آن‌ها از ورزشگاه به شهر تهران و از آنجا به شهرستان‌ها کشید و مردم به خاطر پیروزی قهرمانان فوتبال در تهران و شهرهای دیگر چراغانی کردند و حتی رانندگان تاکسی‌ها و اتومبیل‌های شخصی تماشاچیان مسابقه را مجانی سوار می‌کردند. 
اما اتفاقی که این بازی پیروزمندانه را دیدنی‌تر کرد، حضور پرشمار زنان در سکوهای تماشاچیان ورزشگاه بود؛ آنچه امروز پس از ۵۰ سال تبدیل به یک خواست عمومی و مطالبه جدی شده است. زنان ایرانی درحالی امروز از درهای استادیوم‌ها حق عبور ندارند که نیم قرن پیش این راه را رفته و روی سکو‌ها نشسته و تیم ملی کشورشان را از نزدیک تشویق کرده‌اند گرچه نه مانند مردان، چنانکه روزنامه اطلاعات نوشت: «خانم‌ها با وجود آنکه لحظات پرهیجانی را در مسابقه دیروز می‌گذراندند ولی کمتر دیده می‌شد که خاتمی شیپور بزند و یا فریاد بکشد و در بین خانم‌ها انگشت‌شمار و معدود بودند کسانی که با هیجان و شادی فریاد می‌زدند. به طور کلی هیجان دیروز خانم‌ها را می‌توان هیجانی آرام و درونی نامید. خانم‌ها اصولا از رفتن به تماشای فوتبال استقبال نمی‌کنند و اغلب سعی می‌کنند در منزل و پای تلویزیون مسابقه را ببینند و ترجیح می‌دهند که با شلوغی استادیوم امجدیه روبرو نشوند. یکی از دختران ورزشکار که تماشاچی اغلب مسابقات فوتبال بوده می‌گفت: یکی از نکاتی که به تدریج مرا هم از تماشای مسابقات فوتبال منصرف می‌کند عدم رعایت اصول اخلاقی غالب جوانان است. آقایان اکثرا هر وقت به تماشای مسابقه می‌آیند یک پاکت تخمه هم با خود همراه می‌آورند و یکی یکی تخمه‌ها را می‌شکنند و روی سر مردم می‌ریزند و اگر ببینند که پهلویشان خانمی نشسته سعی می‌کنند که تخمه را به طرف خانم تماشاچی پرتاب کنند.» 
یکی دیگر از خانم‌های تماشاچی از نزاع و درگیری‌های لفظی مردان در ورزشگاه ناراضی بود: ‌«من هر سال یکی دو بار، آن هم هنگام برگزاری آخرین مسابقات فوتبال باشگاهی به امجدیه می‌آیم. مردم ما هنگام تماشای مسابقه احساسات فوق‌العاده‌ای به خرج می‌دهند. همین که لحظات حساسی برای تیم مورد علاقه‌شان پیش می‌آید می‌ایستند و هورا می‌کشند و اگر اختلاف سلیقه‌ای با پهلودستی داشته باشند کار به نزاع و گفت‌وگوی نازیبایی می‌انجامد و متاسفانه رعایت نمی‌کنند که در کنارشان خانمی نشسته است و تحمل این وضع برای یک خانم با ناراحتی اعصاب تمام می‌شود ولی با تمام این مشکلات باز هم دیروز خانم‌ها از مسابقه فوتبال استقبال کرده بودند.» 
روزنامه اطلاعات ۳۰ اردیبهشت ۱۳۴۷ از زنان مانده در پشت در ورزشگاه‌ها هم نوشت؛ البته نه به دلیل عدم اجازه ورود به داخل: ‌«در طول مسابقات فوتبال جام آسیایی بسیار اتفاق افتاده بود که خانم‌های تماشاچی به علت آنکه دیر رسیده بودند پشت در استادیوم امجدیه بمانند و چون جای خالی هم وجود نداشت اغلب مجبور به بازگشت شدند. یکی از مامورین انتظامات می‌گفت: در یکی دو روز گذشته اگر جا هم بر روی تریبون خالی نبود معهذا سعی می‌کردیم خانم‌ها را داخل امجدیه بیاوریم چون تعدادشان کم بود و بعلاوه نمی‌توانستند در میان مردمی که پشت در انتظار می‌کشیدند باقی بمانند خصوصا که در بین این خانم‌ها یکی، دو روز همسر قهرمانان ایران هم پشت در مانده بودند و مسلما دلمان نمی‌آمد خانمی را که برای دیدن بازی شوهرش به تماشا آمده راهش ندهیم، هرطور شده اگر یک صندلی گوشه زمین هم می‌گذاشتیم برای او جایی پیدا می‌کردیم البته اگر یک نفر بود! همسران فوتبالیست‌ها که اغلب با فرزندانشان به تماشای مسابقات می‌آیند از جمله مشتری‌های پروپا قرص مسابقات‌اند و اغلب چون با یکدیگر آشنایی دارند در گوشه‌ای کنار هم می‌نشینند و هیجانی که آن‌ها دارند مسلما در هیچ یک از تماشاچی‌های دیگر وجود ندارد مخصوصا لحظه‌ای که شوهرشان را به علت ضرب‌دیدگی از چمن بیرون می‌برند.» 
۵۰ سال پس از آن روز‌ها سیدرضا صالحی امیری، رئیس کمیته ملی المپیک می‌گوید «حضور بانوان در ورزشگاه‌ها را نیاز اجتماعی می‌دانیم اما برای اجرای آن تابع مبانی فقهی و قانونی هستیم.» و داستان حضور زنان در ورزشگاه همچنان ادامه دارد.