گروه انسانهای سبز: غیر سیاسی، دولتی، مذهبی و قومی " غرامت جنگ حق ماست "

هدف: اعتراض به فقر، بی عدالتی، تبعیض انسانی، جنگ، کشتار انسانهای بیگناه و گسترش فعالیتهای انساندوستانه، تاریخی و زیست محیطی

گروه انسانهای سبز: غیر سیاسی، دولتی، مذهبی و قومی " غرامت جنگ حق ماست "

هدف: اعتراض به فقر، بی عدالتی، تبعیض انسانی، جنگ، کشتار انسانهای بیگناه و گسترش فعالیتهای انساندوستانه، تاریخی و زیست محیطی

هفت آبان روز فراملی کوروش هخامنشی فرخنده باد

جهت مشاهده با کیفیت بالاتر روی تصویر کلیک نمایید

زندگینامه  تصویری کوروش هخامنشی  قسمت اول

زندگینامه  تصویری کوروش هخامنشی  قسمت دوم
سند روز کوروش بزرگ (هفتم آبان) چیست؟
چکیده نوشتار:
بر اساس یک کتیبه باستانی معتبر که «رویدادنامه نبونئید» نام گرفته، در روز سوم ماه اَرَخسمنو بابلی مصادف با ۷ آبان (29 اکتبر)، کوروش بزرگ پس از ورود به شهر بابل، با استقبال با شکوه مردم روبرو شد. در واقع این روز نه زادروز کوروش بزرگ است و نه روز فتح بابل، بلکه سپاهیان ایرانی در روز 20 مهر، شهر را بدون جنگ فتح کرده بودند و خود کوروش بزرگ در ۷ آبان وارد بابل شد. پس از این رویداد تحولات انسان‌دوستانه در سطح جهان رخ داد و می‌توان این روز را نقطه عطفی در تاریخ بشر دانست. هفتم آبان در زمان اعتراض به آبگیری سد سیوند مورد توجه عمومی قرار گرفت و از آن زمان تا کنون، به صورت مردمی گرامی داشته می‌شود. با وجود درخواست‌های فراوان برای ثبت رسمی این روز، هیچگاه حکومت جمهوری اسلامی هفتم آبان را در تقویم رسمی ثبت نکرد و حتی از تجمع مردمی در کنار آرامگاه کوروش بزرگ در پاسارگاد جلوگیری کرد. برخلاف تبلیغات کوروش‌ستیزان، مطرح شدن این روز ربطی به یهودیان نداشته است و کنشگران ایرانی که به مردم سالاری اعتقاد داشتند بیشترین نقش را در شناساندن این روز داشتند.
نویسنده‌ها: مجید خالقیان، کوروش شهرکی
با آنکه کوروش‌ستیزان با نشر اکاذیب به دنبال ایجاد شبهه درباره روز بزرگداشت کوروش بزرگ یعنی هفتم آبان هستند، اما استادان و پژوهشگران تاریخ، هفتم آبان را از روزهای معتبر تاریخی می دانند.
این روز، روز ورود صلح جویانه کوروش بزرگ به بابل و استقبال با شکوه مردم از این پادشاه خوشنام است. بر اساس یک کتیبه باستانی معتبر که «رویدادنامه نبونئید» نام گرفته، در 29 اکتبر سال 539 پیش از میلاد مصادف با هفتم آبان، کوروش بزرگ پس از ورود به شهر بابل، با استقبال با شکوه مردم روبرو شد (رویدادنامه نبونئید، ستون ۳، بند ۱۸ و ۱۹).
در واقع این روز نه زادروز کوروش بزرگ است و نه روز فتح بابل، بلکه سپاهیان ایرانی در روز 20 مهر، شهر را بدون جنگ فتح کرده بودند و خود کوروش در هفتم آبان وارد بابل شد.
دکتر عبدالمجید ارفعی یکی از معتبر ترین گزارش‌ها از این کتیبه باستانی را ارائه داده است. در این کتیبه می‌خوانیم:
در ماه اَرَخسمنو (Arahsamnu=ماه هشتم)، روز سوم (=هفتم آبان ماه) کوروش به بابل اندر آمد. شاخه‌های سبز در برابر (=زیر پای او) گسترده شد (ارفعی، 1389: ص 14).
درباره اینکه ایده این روز به عنوان بزرگداشت کوروش بزرگ را چه کسانی مطرح کردند در روزنامه شرق اینچنین آمده است:
در سال ۱۳۸۴ که بحث آبگیری سد سیوند مطرح شد، شماری از ملی‌گرایان و باستان‌شناسان در ایران، از جمله دکتر پرویز ورجاوند با همراهی برخی افراد دیگر کمیته‌ای را به نام «کمیته نجات پاسارگاد» با هدف جلوگیری از آبگیری سد سیوند راه‌اندازی کردند… جمع پیش‌گفته برای جلب توجه دنیا به پاسارگاد و خطر آبگیری، در سال ۱۳۸۴ هفتم آبان را «روز کوروش بزرگ» نامیدند (نسب‌عبداللهی، ۱۳۹۶).
با توجه به طیف فکری این تلاشگران باید گفت کنشگران ایرانی که به مردم سالاری اعتقاد داشتند بیشترین نقش را در شناساندن این روز داشتند.
گفته‌هایی هم حاکی از آن است که انوشیروان کیهانی زاده در معرفی این روز نقش فعالی ایفا کرده است.
به هر حال این روز را هر کس و هر گروهی پیشنهاد داده باشد، بهترین انتخاب برای روز بزرگداشت کوروش بزرگ است چرا که این روز را می‌توان نقطه‌ی عطفی در تاریخ جهان دانست که در ادامه بیشتر توضیح می‌‌دهیم.
هفتم آبان، روزی که دنیا دگرگون شد
می‌دانیم که پس از فتح صلح جویانه بابل، تحولات زیادی در سطح جهان رخ داد و استوانه کوروش بزرگ که به عنوان نخستین منشور حقوق بشر شناخته می‌شود، نگاشته شد. کوروش بر خلاف فرمانروایان آن عصر که وقتی شهری را فتح می‌کردند کتیبه‌هایی درباره قتل عام مردم می نگاشتند، کتیبه‌ای درباره احترام به انسان‌ها نگاشت و با تسامح دینی خود، منطقه را در صلح قرار داد که کمابیش این صلح و امنیت در دوران هخامنشیان پایدار ماند. ارتباط میان شرق و غرب عالم به وجود آمد و از آن دوران به بعد می‌بینیم که فیلسوفان بسیار بزرگی در یونان باستان ظهور کردند.
همانطور که استادان برجسته کشور یعنی دکتر میرجلال‌الدّین کزّازی، دکتر اصغر دادبه، دکتر ناصر تکمیل‌همایون و دکتر حکمت‌الله ملاصالحی در نامه‌ای به حسن روحانی، رئیس وقت بر این موضوع تاکید کردند. در این نامه اینچنین آمده است
نزدیک به یک دهه است که هفتم آبان‌ماه از سوی دوستداران ایران در سراسر جهان به یاد روز صدور منشور حقوق بشر کورش بزرگ پس از آزادسازی بابل، که نقطه‌ی عطفی در تاریخ جهان به شمار می‌رود، به‌گونه‌ای خودجوش «روز کوروش» نامیده شده است (ن.ک: نامه چهار تن از اساتید برجسته دانشگاه به رئیس جمهور در باره روز کورش)
به راستی همین نامه استادان برجسته کشور، اعتبار تاریخی این روز در نزد استادان و پژوهشگران را روشن می‌سازد. 
تلاش‌ها برای ثبت رسمی هفتم آبان
برای ثبت رسمی هفتم آبان تلاش های زیادی صورت گرفته است ولی هیچگاه حکومت جمهوری اسلامی هفتم آبان را در تقویم رسمی ثبت نکرد. از جمله این تلاش‌ها می‌توان به تلاش‌های دانشگاهیان اشاره کرد. همواره استادان، دانشجویان و دانشگاهیان احترام ویژه‌ای برای این روز قائل بودند و چندین و چند همایش دانشجویی برای گرامیداشت این روز برگزار شده است. از جمله می‌توان به همایش‌های دانشجویی دانشگاه تهران اشاره کرد.
در هفتم آبان سال ۱۳۹۲ همایشی با عنوان یادبود استوانه کورش توسط انجمن علمی دانشجویان تاریخ دانشگاه تهران در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران برگزار شد که درخواست ثبت روز کوروش در تقویم ملی ایران مطرح شد.
استادان برجسته ای همچون دکتر شاهرخ رزمجو، دکتر روزبه زرین کوب و دکتر محمدتقی ایمان‌پور در این همایش سخنرانی کردند که حضور این استادان برجسته نشان دهنده اعتبار این روز در نزد دانشگاهیان است.
ماکتی از آرامگاه کوروش بزرگ که به صورت موقتی و به بهانه هفتم آبان در سال 1392 در دانشگاه تهران قرار گرفت (ایسنا، ۷ آبان ۱۳۹۲).
چنین درخواستی پیش از این در همایش دیگری با همین موضوع و در آبان ماه سال 1390 مطرح شد. در این همایش هم استادانی چون دکتر حکمت‌الله ملاصالحی، دکتر ژاله آموزگار، دکتر عبدالمجید ارفعی و دکتر میرجلال‌الدّین کزّازی سخنرانی کردند.
متاسفانه تا کنون هیچ کدام از درخواست‌ها برای ثبت رسمی این روز مورد توجه مسئولین قرار نگرفته است و متأسفانه شاهد آن هستیم که برخی از رسانه‌های وابسته به نهادهای رسمی به دنبال جعلی نشان دادن این روز هستند! (درباره درخواست‌ها برای ثبت رسمی هفتم آبان، بیشتر بخوانید: سالها تلاش برای ثبت رسمی روز کوروش بزرگ).
شبهه افکنی کوروش‌ستیزان
با همه این اسناد و شواهد درباره هفتم آبان، کوروش‌ستیزان جوسازی زیادی علیه این روز انجام دادند. آنها همواره تلاش کردند که این روز را بدون سند معرفی کنند که یهودیان و صهیونیسم آن را رواج دادند. در صورتی که اسناد این روز ارزشمند ذکر شد و باید گفت یکی از معتبرترین روزهای تاریخی است.
اما آنها برای شبهه افکنی چند پرسش دیگر را هم مطرح می‌کنند. اول اینکه چرا حکومت پهلوی جشن‌های 2500 ساله را در هفتم آبان برگزار نکرد؟! جالب آنکه عدم برگزاری هفتم آبان در دوران پهلوی را دلیلی بر جعلی بودن این روز می دانند!!!! در هر حال در دوران پهلوی روز فتح بابل توسط سپاهیان کوروش یعنی 20 مهر مورد توجه قرار گرفت. اما در سال 1384 هنگام اعتراض به سد سیوند روز هفتم آبان یعنی روز ورود کوروش به بابل مورد توجه قرار گرفت و در نزد مردم جای گرفت.
(کوروش ستیزان می گویند چون محمدرضا پهلوی، جشن های 2500 ساله را در هفتم آبان برگزار نکرد پس هفتم آبان جعلی است!!!! در دوران پهلوی روز فتح بابل توسط سپاهیان کوروش یعنی بیستم مهر مورد توجه قرار گرفت. اما در سال 1384 هفتم آبان یعنی روز ورود کوروش بزرگ به بابل معرفی شد و با استقبال مردم روبرو شد.)
همچنین کوروش‌ستیزان بارها از شیوه تمسخر استفاده کردند و از آنجایی که مطالعه کافی ندارند، با زبانی بی ادبانه می‌گویند از کجا معلوم است روز سوم ماه ارخسمنو مصادف با هفتم آبان باشد؟! در پاسخ باید گفت با این گفته‌ها بی سوادی خود و عدم آشنایی با شیوه علمی تطبیق گاهشماری‌ها را آشکار می‌سازند. در واقع با توجه به اسناد فراوان بابلی، امروز می‌توان به راحتی روزهای گاهشماری بابلی را به گاهشماری میلادی و خورشیدی کنونی تبدیل کرد همانطور که روزهای گاهشماری قمری را می‌توان به گاهشماری خورشیدی کنونی تبدیل کرد.
حتی امروز وب سایت هایی وجود دارند که به راحتی روزهای گاهشماری بابلی باستان را به گاهشماری میلادی کنونی تبدیل می کنند و مشخص می شود که روز سوم ماه ارخسمنوی سال هفدهم پادشاهی نبونئید که کوروش وارد بابل شد، برابر با پنجشنبه، 29 اکتبر سال 539 پیش از میلاد است و آشکار است که 29 اکتبر برابر با هفتم آّبان ماه است.
روز سوم ماه ارخسمنوی سال هفدهم پادشاهی نبونئید که کوروش وارد بابل شد، برابر با پنجشنبه، 29 اکتبر (هفتم آبان) سال 539 پیش از میلاد است (وب سایت تبدیل گاهشماری بابلی به میلادی کنونی: Babylonian Calendar Converter (626 BCE to 75 CE))
بی ربطی روز کوروش بزرگ به یهودیان
تحریف آشکار دیگر ربط دادن روز کوروش بزرگ (هفتم آبان) به یهودیان است. متاسفانه برخی به دنبال این هستند که هر چیزی را به یهود و صهیونیسم ربط دهند و در گفته‌های خود هیچ سندی را ذکر نمی‌کنند.
دو اشکال اساسی در سخن کسانی که می‌خواهند هفتم آبان را به یهودیان ربط دهند وجود دارد: نخست شیوه گفتار این افراد است که داشتن مذهب یهود را همانند مرتکب شدن جرمی تلقی می‌کنند و بر خلاف اصول انسانی است. این رویکرد آنها باعث رنجش هم میهنان کلیمی ما شده است و نتیجه آن چیزی جز ایجاد تفرقه نیست.
اشکال دوم این است که از نظر تاریخی ادعای آنها قابل اثبات نیست که یهودیان دقیقا در روز هفتم آبان از بند بابل رها شده‌اند. بایسته است از مدعیان چنین مطلبی پرسید که چه سندی در دست دارند که گواهی بر آزاد سازی یهودیان درست در روز 29 اکتبر یا همان هفت آبان بدهد؟ و نکته دیگر آنکه آیا فقط یهودیان آزاد شدند؟
حتی در استوانه کوروش بزرگ اشاره مستقیمی به یهودیان نمی‌شود و در واقع رفتار کوروش بزرگ با یهودیان همان رفتاری بود که این پادشاه با سایر اقوام داشت؛ باید گفت که احترام به مذاهب در دوران هخامنشیان مختص قوم خاصی نبوده است.
آری در میان مردمان زیادی که آزاد شدند بخش کوچکی هم از قوم یهود بودند و اساسا در آن زمان قوم یهود قومی کم جمعیت بودند که چندان در نزد جهانیان شناخته شده نبودند که کوروش به آنها نگاه ویژه ای داشته باشد تا جایی که حتی نام آنها در استوانه کوروش بزرگ نیامده است.
در واقع مطرح شدن این روز هم ربطی به یهودیان نداشته است و اصلا روز هفتم آبان بر اساس منابع یهودی نیست! بلکه بر اساس منابع بابلی است. همانطور که گفته شد کنشگران ایرانی که به مردم سالاری اعتقاد داشتند بیشترین نقش را در شناساندن این روز داشتند.
ریشه کوروش‌ستیزی‌ها از کجاست؟
باید بررسی کرد که ریشه این کوروش‌ستیزی‌ها در ایران از کجاست؟ در طول این چند هزاران سال همواره کوروش بزرگ در منابع تاریخی بسیار خوشنام بوده است اما در قرون معاصر برخی با تحریف منابع تلاش کردند کوروش را بد نام کنند که البته موفق نبودند.
یکی از این گروه‌ها فرقه دموکرات پیشه وری، وابسته به شوروی سابق بود. در سال ۱۳۲۴ فریدون ابراهیمی دادستان آن فرقه مقاله‌ای بر ضد کوروش بزرگ نوشت و متاسفانه این اقدامات آغازی شد بر کوروش‌ستیزی در ایران تا جایی که این روزها برخی با ظاهر مذهبی همان گفته‌ها را تکرار می کنند و حتی بسط و گسترش می دهند.
فریدون ابراهیمی دادستان فرقه دموکرات پیشه وری که وابسته به شوروی سابق بود، مقاله ای بر ضد کوروش بزرگ نوشت و متاسفانه این اقدامات آغازی شد بر کوروش‌ستیزی در ایران (درباره مقاله فریدون ابراهیمی بخوانید: نقدی بر صحبت‌هایی که از آذربایجان نیست)
یهود ستیزی این اشخاص هم یادآور رویکرد نازیست ها در آلمان است.
واقعا تأسف آور است که اشخاصی با ظاهر مذهبی سخنان فرقه‌هایی که چندان میانه‌ای با اسلام نداشتند را تکرار می‌کنند و حتی  در راستای اهدافی که آنها داشتند، مطالب را بسط و گسترش می‌دهند.

بازگشت قهرمانان به ایران

دوچرخه سواری طول دریای کاسپین بمناسبت پاسداشت 14 مرداد روز مشروطه خواهان و 26 مرداد بازگشت آزادگان قهرمان و استوار به میهن

جهت مشاهده با کیفیت بالاتر روی تصویر کلیک نمایید

جهت مشاهده با کیفیت بالاتر روی تصویر کلیک نمایید


دوچرخه سواری بمناسبت بزرگداشت بابک خرمدین قهرمان ملی ایران دوستان

در ادامه دوازدهمین دور دوچرخه سواری استانهای ایران 12 تیرماه از استان تهران رکابزنی را آغاز میگردد.

جهت دریافت تصویر با کیفت تر روی تصویر کلیک نمایید

تولد و دوران جوانی بابک خرمدین

بنابر گفتهٔ واقد بن عمروالتّمیمی (اولین کسی که زندگی بابک را به تحریر آورده است)،بابک دریکی از روستاهای اردبیل به نام  روستای بلال‌آباد به دنیا آمد.  پدر بابک مِرداس  از اهالی تیسفون و مادر او ماهرو که اهل آذربایجان بود – بابک خرمدین در کودکی در آذربایجان به دنیا امد در همانجا بر علیه خلفای عباسی قیام می کند – نام کتاب واقدبن عمروالتّمیمی اخبار بابک نام دارد که اکنون در دست نیست.

در کتاب البدء والتاریخ که مأخوذ از کتاب اخبار بابک است آمده است که جاویدان بن سُهْرَک (در تاریخ طبری و بعضی از کتاب های دیگر جاویدان بن سهل ثبت شده است) یا شَهْرک (در التنبیه والاشراف) رئیس جاویدانیّه (از خرّمیان) در مسیر بازگشت از زنجان در دهِ بلال آباد در منزل مادر بابک توقف می‌کند. به سبب کاردانی بابک جاویدان از بابک خوشش می‌آید و با اجازه مادرش او را همراه خود می‌برد و او را سرپرست اموال و املاک خود سازد. مدتی پس از آنکه بابک در خدمت جاویدان بسر می‌برد، جاویدان بر اثر زخمی از دنیا می‌رود.

در این کتاب نقل شده است که همسر جاویدان به سبب علاقه‌ای که به بابک داشت به پیروان جاویدان اعلام می‌کند که روح جاویدان در بابک حلول یافته است و او می‌بایست جانشین جاویدان باشد. با کمک زن جاویدان، بابک طیّ تشریفاتی جانشین جاویدان و پیشوای خرّمیان می‌شود و بابک نیز آن زن را به همسری خود در‌می آورد. این بخش از کتاب اخبار بابک را می‌توان درست دانست. زیرا چنانکه منابع دیگر مانند مقدسی بیان می‌نمایند خرّمیان به تناسخ اعتقاد داشتند و به «تغییر اسم و تبدیل جسم» قائل بودند.

 قلعه بابک خرمدین

قلعه بابک خرمدین

قلعه بابک که به‌نام‌های «قلعه بابک»، «دژ بابک»، «بذ و قلعه جمهور» هم معروف است، دژ و مقر سردار تاریخی ایران، بابک خرم‌دین بوده‌است. این قلعه در نزدیکی شهر کلیبر در شمال شرق استان آذربایجان شرقی قرار دارد.

بنای قلعه در پنجاه کیلومتری شمال شهرستان اهر و از ارتفاعات غربی شعبه ای از رود بزرگ قره سو و در سه کیلومتری جنوب غربی کلیبر واقع است. بنای جمهور مرکب از قلعه و قصر است بر فراز قله کوهستانی با نام جمهور در ارتفاع بیش از ۲۳۰۰ تا ۲۶۰۰ متر از سطح دریا. اطراف این قله را از هر طرف دره هایی به عمق ۴۰۰ تا ۶۰۰ متر فرا گرفته است و تنها یک راه به اصطلاح (بز رو) دارد.

فیلم قعله بابک خرمدین

از کلیبر تا قلعه بذ ۳ کیلومتر راه صعب العبور را باید طی نمود ولی بعد از صعود به قله و ورود در قلعه رنج راه به کلی از بین می رود. بعد از حمله اعراب به ایران جنبشهایی بوجود آمد که یکی از آنها به رهبری بابک خرمدین بود که مقر جنبش در طول مبارزه در قلعه ای که بعدها به دلیل شجاعت و درایت بابک نام او را به خود گرفت بود. از جمله وقایع مهم و جالب زمان بابک آوردن دین خرمدین است که خود او رهبرش بود.

بابک خرمدین

در دوران خلافت عباسیان شمال آذربایجان کانون شورش طولانی مدت و خطرناک علیه خلافت بود که توسط بابک خرمدین رهبری می‌شده‌ است و بر شمال غرب ایران تاثیر گذاشت و بیش از ۲۰ سال – از ۲۰۱ ه. ق/۸۱۶-۸۱۷ م تا ۲۲۲ ه. ق /۸۳۷ م – طول کشید. از نگاه باسورث این شورش قطعاً پایه‌های دینی داشته ولی ممکن است که پایه‌های سیاسی-اجتماعی نیز داشته باشد. شورش او به روشنی از حس ضد عربی ایرانیان در آذربایجان بهره می‌برده‌است.

تعداد نیروهای لشکر بابک را در ابولمعالی ۱۰۰ هزار نفر، در تنبیه الاشراف مسعودی ۲۰۰ هزار نفر، در تاریخ بغدادی ۳۰۰ هزار نفریا بیشمار و در تبصره العوام بیشمار ذکر کرده‌اند که بی شک مبالغه آمیز است ولی حداقل دلالت بر بزرگ بودن آن دارد. او زندگی گمنامی در آذربایجان داشت تا اینکه مورد توجه جاویدان بن سهل، رهبر خرمی‌ها که مدت کوتاهی بعد درگذشت، قرار گرفت. بابک ادعا کرد که روح جاویدان در کالبد او وارد شده و تحریک ساکنین بذ را آغاز کرد. او قدرت جدیدی به جنبش دینی-اجتماعی که ریشه در مذهب مزدک داشت، بخشید و از روش‌های خشونت‌آمیز ویژه‌ای بهره گرفت.

این مطلب را هم ببینید  زندگی نامه آریوبرزن (حماسه ساز ایرانی)

به نظر می‌رسد که قیام او از ۲۰۱ ه. ق/۸۱۶ م آغاز و با نقشهٔ حاتم پسر هرمثه، حاکم ارمنستان یاری شده بود و با مشکلات مختلفی در استان‌های شرقی که به دنبال آن مامون به بغداد بازگشت، آسان گشته بود. در ۲۰۴ ه. ق/ ۸۱۹-۸۲۰ م مامون، یحیی بن معاذ را به سوی بابک فرستاد که با درگیری بی نتیجه در موقعیت‌های مختلف (جنگی) همراه بود؛ همان طور که تلاش دیگر فرماندهان خلافت، شانس بهتری نداشتند.

در پایان خلافت مامون شورش تا جبال هم کشیده شد، که این باعث نخستین نگرانی خلیفه معتصم گردید و باعث شد تا او شورش این ناحیه را ریشه کن کند. در ۲۲۰ ه. ق / ۸۳۵ م معتصم افشین را مامور سرکوب بابک کرد.

این فرمانده قلعه‌های جادهٔ بذ را که بابک ویران کرده‌بود را تعمیر کرد و علی‌رغم شکست بغای کبیر در هشتادسر، توانست طرخان، یکی از فرماندهان شورشی را غافلگیر کند. سپس با نیروهای تحت فرماندهی جعفر خیاط و داوطلبان ابودلف تجدید قوا کرد و در ۲۲۲ ه. ق /۸۳۷ م اردوگاهی را تحت حفاظت دیده‌بانها برپا کرد. (چرا که مکرراً از بذ مورد هجوم واقع شده‌بود) بعد از حملهٔ ناموفق داوطلبان، بذ در ۹ رمضان ۲۲۲ ه. ق/۱۵ آگوست ۸۳۷ م توسط نیروهای فرغانه‌ای فتح و غارت شد. بابک فرار کرد ولی توسط بزرگ ارمنستانی – سهل بن سنباط – که به او پناه داده‌بود، دستگیر شد و به افشین تحویل داده‌شد.

او به سامرا فرستاده شد و در ۳ صفر ۲۲۳ / ۴ ژانویه ۸۳۸ به سامرا رسید. معتصم او را سوار بر فیل به معرض نمایش گذاشت و با بی‌رحمی زیاد او را اعدام کرد. جنازهٔ او بر چوبهٔ دارش باقی‌ماند و منجر شد تا نامش به این منطقهٔ شهر اطلاق گردد.دستگیری و اعدام بابک پایان جنبش خرمدینان نبود، آنها ادامه حیات دادند تا مدرکی گواه بر حیاتشان در قرن ۳ ه. ق/۹ م باشند. داوطلبان شورش گذشته، که خود را بابکیه نام نهادند، دربذ تا قرن ۵ ه. ق/۱۱ م ادامه حیات دادند و به انتظار مهدی ماندند و آئین خاصی انجام می‌دادند.

مرگ بابک خرمدین در تاریخ  ۶ صفر ۲۲۳ (قمری) برابر با ۷ ژانویه ۸۳۸ (میلادی) رهبر اصلی شورشیان ایرانی خرمدین است که بعد از مرگ ابومسلم بر خلافت عباسی شوریدند. خرمدینان مرگ ابومسلم را انکار کردند و معتقد بودند که ابومسلم بازخواهد گشت تا عدالت را در جهان برقرار نماید. واقعه‌ای مانند قیام بابک نشان داد که آذربایجانی‌ها ادامه دهندهٔ حس اجداد ایرانی خود هستند.

روز اعدام بابک خرمدین و تکه تکه کردن بدنش در تاریخ 2 صفر سال 223 هجری قمری انجام گرفت که مسعودی در کتاب مشهور مروج الذهب این تاریخ را برای ایرانیان بسیار مهم دانسته است اعدام بابک چنان واقعه‌ی مهمی تلقی شد که محل اعدامش تا چند قرن دیگر بنام خشبه‌ی بابک یعنی چوبه‌ی دار بابک در شهرِ سامرا که در زمان اعدام بابک پایتخت دولت عباسی بود شهرت همگانی داشت و یکی از نقاط مهم و دیدنی شهر تلقی میشد

این مطلب را هم ببینید  شیر زنان گذشته ایران

برادر بابک یعنی آذین را نیز خلیفه به بغداد فرستاد و به نایبش در بغداد دستور نوشت که اورا مثل بابک اعدام کند.

طبری مینویسد که وقتی دژخیمْ دستها و پاهای برادر بابک را می‌بُرید، او نه واکنشی از خودش بروز میداد و نه فریادی برمی‌آورد. جسد این مرد را نیز در بغداد بردار کردند.

معتصم خلیفه عباسی، چنانکه نظام الملک در سیاست نامه خود می نویسد به شکرانه آنکه سه سردار مبارز ایرانی، بابک ، مازیار وافشین رو که هر سه آنها به حیله اسیر شده بودند به دار آویخته بود،مجلس ضیافتی ترتیب داده بود که در طول آن 3 بار پیاپی مجلس را ترک گفت و هربار ساعتی بعد برمی گشت.

در بار سوم در پاسخ حاضران که جویای علت این غیبت ها شده بودند فاش کرد که در هر بار به یکی از دختران پدر کشته این سه سردار تجاوز کرده است، و حاضران با او از این بابت به نماز ایستادند و خداوند را شکر گفتند. (تولدی دیگر-شجاع الدین شفا).

اعدام بابک خرمدین

داستان اعدام بابک خرمدین

روز قبل از اعدام،خلیفه با بزرگان دربارش مشورت کرد که چگونه بابک را درشهر بگرداند و به مردم نشان بدهد تا همه بتوانند وی را ببینند.

بنا بر نظر یکی از درباریان قرار برآن شد که وی را سوار بر پیلی کرده در شهر بگردانند.

پیل را با حنا رنگ کردند و نقش و نگار برآن زدند؛ و بابک را در رختی زنانه و بسیارزننده و تحقیرکننده برآن نشاندند و درشهر به گردش درآوردند.

پس ازآن مراسم اعدام بابک با سروصدای بسیار زیاد با حضور شخص خلیفه برفراز سکوی مخصوصی که برای این کار دربیرون شهر تهیه شده بود، برگزار شد.

برای آنکه همه‌ی مردم بشنوند ….

که اکنون دژخیم به بابک نزدیک میشود و دقایقی دیگر بابک اعدام خواهد شد، چندین جارچی در اطراف و اکناف با صدای بلند بانگ میزدند نَوَد نَوَد این اسمِ دژخیم بود و همه اورا میشناختند .

ابن الجوزی مینویسد که وقتی بابک را برای اعدام بردند خلیفه درکنارش نشست و به او گفت: تو که اینهمه استواری نشان میدادی اکنون خواهیم دید که طاقتت دربرابر مرگ چند است!

بابک گفت: خواهید دید.

چون یک دست بابک را به شمشیر زدند، بابک با خونی که از بازویش فوران میکرد صورتش را رنگین کرد. خلیفه ازاوپرسید: چرا چنین کردی؟ بابک گفت: وقتی دستهایم را قطع کنند خونهای بدنم خارج میشود و چهره‌ام زرد میشود، و تو خواهی پنداشت که رنگ رویم از ترسِ مرگ زرد شده است.. چهره‌ام را خونین کردم تا زردیش دیده نشود .

به این ترتیب دستها و پاهای بابک را بریدند . چون بابک برزمین درغلتید، خلیفه دستور داد شکمش را بدرد… پس از ساعاتی که این حالت بربابک گذشت، دستور داد سرش را از تن جدا کند.

پس ازآن چوبه‌ی داری در میدان شهر سامرا افراشتند و لاشه‌ی بابک را بردار زدند، و سرش را خلیفه به خراسان فرستاد .

 بابک خرمدین

شخصیت بابک خرمدین :

جسارت، زیرکی و استعداد بابک در فرماندهی نظامی در مبارزه طولانی و اعتمادی که پیروانش به او داشتند، بی تردید استثنائی است. طبری می‌گوید هیچ یک از خرمدین‌ها جرئت این را نداشتند که امان نامه خلیفه را به فرمان افشین به بابک برسانند. وقتی فرستاده افشین به بابک رسید، بابک عصبانی گفت که این پیغام را به پسرم برسان: «ممکن است زنده بمانم یا نه. من به عنوان فرمانده شناخته شده‌ام. هر جا که من باشم یا از من یاد شود، من (آنجا) پادشاهم».

این کلمات بلندپروازی و اراده وسیع بابک را نشان می‌دهد. بابک در گفتگو با سهل بن سنباط (به روایت طبری) گفت: «این خوب نیست که من و برادرم در یک جا باشیم، اگر یکی از ما را بگیرند، دیگری می‌توان زنده بماند. من نمی‌دانم چه اتفاقی رخ خواهد داد.

ما هیچ جانشینی برای رهبری این جنبش نداریم». در حقیقت، بابک هنگام پناه بردن به سهل بن سنباط برادر خود را به جای دیگری فرستاد، به امید آنکه جنبش ادامه پیدا کند.

همچنین به روایت طبری هنگامی که افشین خواست آذربایجان را (به سمت سامرا) ترک کند از بابک پرسید که آیا خواسته‌ای دارد یا نه. بابک جواب داد که می‌خواهد شهرش را ببیند. افشین در شب مهتابی بابک را با چند نگهبان به بذ فرستاد و اجازه داد که به دور شهر بگردد. این نشانه عشق بزرگش به وطنش است.

شعر بابک خرمدین

برخی نمونه های کاربرد نام بابک در ادبیات کهن فارسی:

پسر گفتش ای بابک نامجوی

یکی مشکلت می‌بپرسم بگوی(بوستان سعدی)

هر دو را در جهان عشق طلب

پارسی باب‌ دان و تازی اَب(فرهنگ جهانگیری)

وز باب و ز مام خویش بربودش

تا زو بربود باب و مامش(ناصر خسرو)

ورا موبدی بود بابک بنام

هشیوار و دانادل و شادکام

چو بشنید بابک زبان برگشاد

ز یزدان نیکی دهش کرد یاد

سدیگر بپرسیدش افراسیاب

از ایران و از شهر و از مام و باب(فردوسی)

آخرین گفتار بابک خرمدین

تو ای معتصم خیال مکن که با کشتن من فریاد استقلال طلبی ایرانیان را خاموش خواهی کرد من لرزه ای بر ارکان حکومت عرب انداخته ام که دیر یا زود آن را سرنگون خواهد نمود ..

تو اکنون که مرا تکه تکه میکنی هزاران بابک در شمال و شرق و غرب ایران ظهور خواهد کرد و قدرت پوشالی شما پاسداران جهل و ستم را از میان بر خواهد داشت !

این را بدان که ایرانی هرگز زیر بار زور و ستم نخواهد رفت و سلطه بیگانگان را تحمل نخواهد کرد من درسی به جوانان ایران داده ام که هرگز آنرا فراموش نخواهند کرد .

من مردانگی و درس مبارزه را به جوانان ایران آموختم و هم اکنون که جلاد تو شمشیرش را برای بریدن دست و پاهای من تیز میکند صدها ایرانی با خون بجوش آمده آماده طغیان هستند مازیار هنوز مبارزه میکند و صدها بابک و مازیار دیگر آماده اند تا مردانه برخیزند و میهن گرامی را از دست متجاوزان و یوغ اعراب بدوی و مردم فریب برهانند .

اما تو ای افشین . . . در انتظار

و بدینسان نخست دست چپ بابک بریده شد و سپس دست راست او و بعد پاهایش و در نهایت دو خنجر در میان دنده هایش فرو رفت و آخرین سخنی که بابک با فریادی بلند بر زبان آورد این بود :

” پاینده ایران “

برگرفته از چندین سایت و  ویکی پدیا 

این نوشتار توسط ابن ندیم در کتاب الفهرست هم نقل شده‌است

عباس زریاب روایت‌هایی را که در تاریخ الرسل و الملوک طبری و الفهرست ابن ندیم آمده و بابک را زنازاده معرفی می‌کند، ساخته و پرداختهٔ دشمنان بابک می‌داند. او همچنین عدهٔ کسانی را که به دست بابک کشته شده‌اند و زنانی را که اسیر شده‌بودند، مبالغه‌آمیز و جعل دشمنان بابک می‌داند.

یوسفی در بیشتر منابع جز نوشته دینوری، آثار طعنه و دشمنی را درباره بابک می‌بیند و می‌گوید که اطلاعات ما درباره بابک و شورش او اکثراً از مخالفانش به ما می‌رسد

بهرامیان در مورد روایت‌هایی که بابک را حرام‌زاده جلوه می‌دهند می‌گوید: “روشن است که در این روایت قصد تحقیر و طعن بابک در کار در میان بوده است”

شجاع‌الدین شفا در بارهٔ عقاید فرقهٔ بابکیه و خرم‌دینان معتقد است که هر چه به ما رسیده است، از تاریخ‌نویسان مسلمان است که در انتساب انواع جرایم و اتهامات به او با یکدیگر مسابقه گذاشته‌اند. شفا معتقد است که کتاب‌ها و نوشته‌های بابکیان پس از تصرف دژ باج، همگی توسط اعراب سوزانده شده‌اند.

زرین‌کوب مطالبی را که در منابع موجود دربارهٔ بابک آورده‌اند غرض‌آلود و افسانه‌آمیز می‌داند. به همین خاطر وی معتقد است که به سختی می‌توان از ورای غبار افسانه‌ها، سیمای واقعی بابک را دید. نهضت بابک ظاهراً در بین عامهٔ مردم طرف‌دارانی داشت اما مورد علاقهٔ دهقانان و بزرگان نبود چون بابک در صدد احیای عقاید مزدکی بود.

ناچار مسلمانان نیز نمی‌توانستند آن را تحمل کنند. زرین کوب در ادامه می‌نویسد: تاریخ‌نویسان مسلمان کوشیده‌اند تا خاطرهٔ او را تیره و تباه کنند و از روی تعصب سعی کرده‌اند سیمای او را زشت و ناپسند جلوه دهند. افسانه‌هایی که در باب او جعل کرده‌اند به خوبی نشان می‌دهد که با غرض و نیت‌هایی سعی داشته‌اند نام بابک را آلوده کنند. بدین گونه قسمت‌های مهم تاریخ بابک و خرمدینان در ظلمت ابهام فرو رفته‌است.

زرین‌کوب می‌نویسد: سمعانی نام پدرش را مرداس نوشته ‌است. ظاهراً «مرداس» از دو جز «مرد» و «اس» آمده ‌است و به معنی مردم‌خوار است؛ که مناسب‌ترین نامی است که دشمنان بابک می‌توانسته‌اند برای پدر او بیابند. پدر ضحاک را نیز بعضی مرداس خوانده‌اند. نکتهٔ دیگری که زرین‌کوب در روایت الفهرست اشاره می‌کند، اصراری است که برای رسوا کردن بابک به کار رفته‌است. (ابن ندیم) مادر او را زنی یک چشم که مدتی با مرد روغن فروش به حرام گرد آمده‌بود معرفی کرده‌است. به اعتقاد زرینکوب آثار غرض و کینه راویان آشکار است.

نفیسی هم معتقد است که جزئیات زندگی بابک در پس پردهٔ تعصب و خودخواهی و خویشتن‌بینی مورخان اسلامی پنهان مانده است و آنچه دربارهٔ تاریخ دین خرمی نوشته‌اند همه آلوده به غرض و تهمت است

آمورتی می‌گوید: در مورد خرمدین‌ها نوشته‌هایی داریم که اگر چه مثل همیشه تصعب آمیز و جانبدارانه است ولی تعدادشان زیاد است.

بیست و ششمین تور ملی اقوام ایرانی

بزرگداشت روز ملی کاسپین و سالگرد ورود آزادگان سرافراز به میهن دوچرخه سواران اقوام ایرانی بیست ششمین تور ملی  را با افتخار از بندر آستارا تا خلیج گرگان را آغاز خواهند نمود

*شرایط حضور در این تور محدود  میباشد

 دوستانی گزینش شده اند میبایست 18 مرداد ماه در بندر آستارا حضور داشته باشند.

تاریخ آغاز: 19 مرداد

برنامه روزانه مسیر:  بندر آستارا تا خلیج گرگان

ساعت بیداری6:00 صبح
جمع کردن لوازم شخصی6:10  الی 6:25 
بستن لوازم روی دوچرخه6:25 الی 6:40
صرف صبحانه6:45 الی 
حرکت7:00
هر 10 الی 15 کیلومتر در طی روز10 الی 15 دقیقه استراحت
صرف ناهار و استراحت 2 ساعت
صرف شام20:00 الی 21:00
جلسات روزانه21:15 الی 21:45
ساعت خاموشی22:00 الی 22:30

*هزینه های شخصی میباشد

لوازم مورد نیاز

1- چادر

2-کیسه خواب

3- زیر انداز

4- بادگیر یا بارانی

5- لوازم شخصی

داشت بیمه نامه ورزشی الزامی میباشد